۱۳۹۱ تیر ۱۵, پنجشنبه

فقط تو مقصر نیستی ، من به تو اجازه دادم که ...

فقط تو مقصر نیستی ، من به تو اجازه دادم که ...
من با ضعف خودم ،به تو اجازه دادم ، که به هر بهانه ای، تفکروعقیده
و مرام و اندیشه ای ،خودت را از من ، قویتر و بالاتر و بر حق تر بدانی
و تصور بکنی .//
من با جهل خودم ،به تو اجازه دادم ،که هر حرف و گفته و عمل خودت
را خوب و قانونی و در راه خدا بدانی وهمه کارهای من را بد و باطل
تصور بکنی.//
من با ترس خودم ،به تو اجازه دادم ،تا سرم داد بزنی و دست روی من
بلند کنی و کتک بزنی و شکنجه بدی و تجاوز بکنی و بکشی و در ملا
عام و جلوی چشم کسانی که میدونی که آنها هم میدونند که .....من را
به دار بکشی واعدام بکنی و اینکار را هم صواب تصور بکنی .//

من با غرور احمقانه خودم ، به تو اجازه ندادم، به هم نزدیک بشیم و
دیواری به دور تو و خودم کشیدم و همه راهها را بستم ،تا راهی جز
راه خودت نبینی و چاره ای جز حذف کردن تصور نکنی .//
من با بستن چشم بروی این حقیقت ،به تو اجازه دادم که به چشم
دشمن به من نگاه کنی ، با گریز و اختفا در پشت اسمی و خزیدن به
سوراخ بهانه ها ،من را مار زخمی و مستحق سنگ تصور بکنی .//
من خودم با فرصت سوزی ، به تو امکان و فرصت هر وصله و هر
تهمتی و توان هر عملی را به تو دادم .//
من خودم با تکرار و تکرار این کنش ها ،سبب عادت و اعتیاد تو به
این واکنش ها شدم .//
من خودم با لج و لجبازی ،زمان را پر کردم و وقت ها را گرفتم ،تا حتی
تو نتونی وقتی پیدا بکنی که ،به خودت و به کرده های خودت وبه
عاقبت خودت فکری بکنی .//
تا بفهمی که اندیشیدن و فکر کردن جرم نیست و منهم مجرم نیستم تا
مستحق ، سرزنش و زندان و اعدام باشم .//
آره ،فقط تو مقصر نیستی و منهم کاملا بیگناه نیستم ، من خودم اجازه
این کارها را به تو دادم ، و ابلهانه تصور کردم که تو خودت باید .....
این چیز ها رو بدانی بفهمی و حقیقت را ببینی و بازیچه نشی و دست
از این کارها و عبادات که بعد ها برای تو تبدیل به جنایت و مکافات و
عذاب خواهد شد ، دست برداری ......

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر