۱۳۹۱ تیر ۱۵, پنجشنبه

آقای برادر ، تو میترسی ، باید هم بترسی

حقیقت این هست که تو میترسی ،چه ترس از دست دادن یک چفیه باشه ،یا
ترس از دست دادن بالاترین مقام امنیتی کشور ،ترس از دست دادن داشته ها
و مقام ها و منصب ها .//


و برای همین ترس هست که نمی خواهی شناخته بشی و برادر و حاجی و آقا
و بسیجی و سگ ولایت و سرباز گمنام و عاشق شهادت و پیرو ولایت و ....
همه چیز دیگه صدات میکنن و صدا میکنی و نامیده میشی ،جز به اسمی که
پدر و مادرت برات انتخاب کردند و توی شناسنامه ات نوشته شده ، هر
چیزی باشی بجز خودت .//

و برای همین هست که در دنیای مجازی هم عجیبترین و احمقانه ترین
 نام ها را برای ID خودت انتخاب میکنی و به اون شناخته میشی و هر
کاری بخواهی میکنی .//
تو میترسی بخاطر اینکه حقوق و جیره و مواجب میگیری /
تو میترسی چون احساس میکنی گیر افتادی و داری فرو میری /
تو میترسی چون خیال میکنی راه فرار یا برگشتی نداری /
تو میترسی برای اینکه باید جواب بالائی ها رو بدی /
تو میترسی برای اینکه میدونی چه جونورهائی هستید /
تو میترسی چون طاقت مکافات کرده ها تو نداری /
تو میترسی چون ترسوندنت و ترسیدی و ترسو هستی /
تو میترسی چون میدونی عاقبتت چی هست و چی میشه /
و باید هم بترسی .... بخاطر همین هست که :
با باتوم تو سر و گردن مردم تو خیابون میزنی /

شیشه های خونه و ماشینها رو میشکنی /
همیشه چند نفری هستید و چاقو و اسلحه دارید/

تو زندانها بهشون تجاوز میکنید /
حکم زندان و اعدام صادر میکنید/
شرم و خجالت ندارید و از خدا هم نمیترسید/
ریش میزارید و ماسک میزنید و کلاه سر خودتون میزارین/
بکسی رحم نمیکنید چون بخودتون هم رحم نکردید /
چون میترسی ،آره تو میترسی ،، باید هم بترسی .......

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر